حوزه های قضایی
در برخی از حوزه های قضایی، یا قوه قضاییه یا وزارت دادگستری مستقیماً بر پذیرش، صدور مجوز و مقررات وکلا نظارت می کنند.
سایر حوزه های قضایی، بر اساس قانون، سنت، یا حکم دادگاه، چنین اختیاراتی را به انجمن حرفه ای که همه وکلا باید به آن تعلق داشته باشند، اعطا کرده اند.در ایالات متحده، چنین انجمن هایی به عنوان کانون های وکلای اجباری، یکپارچه یا یکپارچه شناخته می شوند. در کشورهای مشترک المنافع، سازمانهای مشابه به عنوان مسافرخانههای دادگاه، شوراهای وکلا یا انجمنهای حقوقی شناخته میشوند.در کشورهای قانون مدنی، سازمانهای مشابه بهعنوان احکام وکلا، اتاقهای وکلای دادگستری، دانشکدههای وکلای دادگستری، دانشکدههای وکلا، یا نامهای مشابه شناخته میشوند. به طور کلی، غیر عضوی که در حال وکالت گرفتار می شود ممکن است مسئول جرم فعالیت غیرمجاز وکالت باشد.در کشورهای کامن لا با مشاغل حقوقی تقسیم شده، وکلای دادگستری به طور سنتی به شورای وکلا (یا مسافرخانه دادگاه) و وکلا به انجمن حقوق تعلق دارند. در دنیای انگلیسی زبان، بزرگترین انجمن حرفه ای اجباری وکلا، وکلای ایالتی کالیفرنیا با 230000 عضو است.
برخی از کشورها وکلا را در سطح ملی می پذیرند و تنظیم می کنند، به طوری که یک وکیل، پس از کسب مجوز، می تواند در هر دادگاهی در این سرزمین به دعاوی بپردازد. این امر در کشورهای کوچکی مانند نیوزلند، ژاپن و بلژیک رایج است. دیگران، به ویژه آنهایی که دارای دولت فدرال هستند، تمایل دارند وکلا را در سطح ایالتی یا استانی تنظیم کنند. این مورد در ایالات متحده، کانادا، استرالیا و سوئیس، به نام چند مورد است. برزیل شناخته شده ترین دولت فدرال است که وکلا را در سطح ملی تنظیم می کند.
برخی از کشورها، مانند ایتالیا، وکلا را در سطح منطقه ای تنظیم می کنند، و تعداد کمی مانند بلژیک، آنها را حتی در سطح محلی تنظیم می کنند (یعنی دارای مجوز و تنظیم شده توسط معادل محلی کانون های وکلا هستند، اما می توانند در این زمینه وکالت کنند. دادگاه های سراسر کشور). در آلمان، وکلا در کافههای منطقهای پذیرفته میشوند و میتوانند برای مشتریان در مقابل تمام دادگاههای سراسر کشور به استثنای دادگاه فدرال دادگستری آلمان (Bundesgerichtshof یا BGH) حضور یابند. به طور عجیبی، تضمین پذیرش در وکالت BGH، فعالیت وکالت را صرفاً به دادگاه های عالی فدرال و دادگاه قانون اساسی فدرال آلمان محدود می کند. به طور کلی، محدودیتهای جغرافیایی برای وکیلی که متوجه میشود که دلیل موکلش مستلزم آن است که در دادگاهی فراتر از محدوده جغرافیایی عادی مجوز خود اقامه دعوی کند، میتواند دردسرساز باشد. اگرچه اکثر دادگاهها برای چنین مواقعی قواعد وکالت ویژه دارند، وکیل همچنان باید با مجموعه متفاوتی از قوانین مسئولیت حرفهای و همچنین احتمال تفاوتهای دیگر در قوانین ماهوی و رویهای برخورد کند.
برخی از کشورها به وکلای غیر مقیم مجوز می دهند که ممکن است به طور منظم به نمایندگی از مشتریان خارجی ظاهر شوند. برخی دیگر از همه وکلا می خواهند که در حوزه قضایی زندگی کنند یا حتی تابعیت ملی را به عنوان پیش نیاز دریافت مجوز فعالیت داشته باشند. اما روند کشورهای صنعتی از دهه 1970 به بعد لغو محدودیت های تابعیت و اقامت بوده است. به عنوان مثال، دادگاه عالی کانادا در سال 1989 یک الزام شهروندی را به دلایل حقوق برابر لغو کرد و به طور مشابه، شرایط شهروندی و اقامت آمریکا به ترتیب توسط دادگاه عالی ایالات متحده در سال 1973 و 1985 مغایر قانون اساسی اعلام شد. دیوان دادگستری اروپا در سالهای 1974 و 1977 تصمیمات مشابهی اتخاذ کرد که محدودیتهای شهروندی در بلژیک و فرانسه را لغو کرد.